پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

pesaram

عشقی فراتر از زمان

سفر به سمت کرمانشاه

8/2 صبح ساعت 8:20 رفتیم کرمانشاه اما متاسفانه راه را اشتباه رفتیم و یکساعت و نیم  الکی وقتمون تلف شد تا برسیم کرمانشاه ساعت 3شد . خاله سعیده میدان نفت آمد دنبالمان و ما خسته  رهسپار منزلشان شدیم. در بدو ورود با میزی رنگارنگ روبرو شدیم و غذاهای خوشمزه با اینکه کلی خسته بودم و خواب آرزوی اون لحظه بود واسم اما بعد نهار دست جمعی رفتیم پارک و کلی ذوق در چشمات نمایان شد و صد البته کلی بازی کردی.بعد هم  به سمت طاق بستان به راه افتادیم. خیلی خوشحال بودم از اینکه در سرزمین مادریم هستم شهری که زمان بچه گیم حضور در آن آرزوی قلبیم بود .بر بام کرمانشاه بودیم ونظاره گر شهر . برای شام آقای سیب زمینی انتخاب شد و رفتیم به...
18 آبان 1390

ذوق و درد دل

٨/١١ دلبندم صحبتهات برام هروز شادی و آرامش به ارمغان میاره و شکر میکنم اونکه باعث این شادی برام شد.وقتی از پله ها بالا یا پایین میریم شروع به شمارش میکنی ١٢٣٤ one two three four     اما یک درد دل کوچولو دارم میشه جواب سوالمو بدی که با وجود این خانه ها کوچک و این همه اسباب جاگیر مثل راحتی و صندلی ... آدم ها باید کنار هم باشند و زندگی کنن اما تو این شیوه را دوست نداری و تا من کنار بابات میشینم میگی پاشو اذیت نکن ؟؟؟  آخر طفل زیبایی من من چه آزاری به بابات رسوندم که اینگونه مدافع حقوقش شدی؟ البته حق هم داری با این برنامه ها که تو به علت دوست داشتن و شیطنت باپدرت اجرا میکنی باید مرتضی را اذیت کرد. ...
10 آبان 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به pesaram می باشد